وقتی شب شب سفر بود
توی کوچه های وحشت
وقتی هر سایه کسی بود
واسه بردنم به ظلمت
وقتی هر ثانیه ی شب
تپش هراس من بود
وقتی زخم خنجر دوست
بهترین لباس من بود
تو با دست مهربونی
به تنم مرحم کشیدی
برام از روشنی گفتی
پرده شبو دریدی
....
حالا اون دستها کجاست....؟
این آبان لعنتی کی تمام میشه......
به بهار بگین بیاد لطفا
.........
بهار که می شود
دوباره در دلم شکوفه میزنی
بهار جان بیا...ترانه جان کارت داره
شما اگه بیایین شکوفه هم میاد...
مرسی بابت این حس خوب
فقط آبان؟
قربون دستت بگو کل پاییز رو یجا با هم میدیم ببرن
نکبت ! هیچی نشده هوا هم آلوده شده
بخاطر عالیجناب فسقلی تو خونه حبس شدیم
عالیجناب فسقلی....عزیزممممم