روزگار نو

روزگار نو

گر زخیال چهره ات عکس فتد به جام می مستی چشم مست تو مست کند پیاله را
روزگار نو

روزگار نو

گر زخیال چهره ات عکس فتد به جام می مستی چشم مست تو مست کند پیاله را

ویلیام

هر از گاهی برای آنان که دوستشان داری نشانه ای بفرست تا به یادشان آوری که هنوز برایت عزیزند

بی شمارند آنهایی که نامشان "آدم" است، ادعایشان "آدمیت" است، کلامشان "انسانیت"

من دنبال کسی می گردم که...نه "انسان" باشد نه "دوست" نه "رفیق صمیمی" تنها "صاف" باشد و "صادق"

پشت سایه اش

"خنجری" نباشد

همان باشد که "سایه اش" می گوید

"صاف و یکرنگ"

"شکسپیر"