روزگار نو

روزگار نو

گر زخیال چهره ات عکس فتد به جام می مستی چشم مست تو مست کند پیاله را
روزگار نو

روزگار نو

گر زخیال چهره ات عکس فتد به جام می مستی چشم مست تو مست کند پیاله را

از معجزاتش این بود که آغوشش

عصر جمعه نداشت...

(بهمن عطایی)

دود از کنده بلند میشه

دیروز بالاخره اولین ممیزی با ورژن جدید استاندارد را برای یک شرکت مهندسی مشاور انجام دادم. اینقدر مدیرعاملشون خوب بود که نگو. یک پیر مرد خوش تیپ که سال1354 از دانشگاه پلی تکنیک در رشته مهندسی عمران فارق التحصیل شده بود. اینقدر این آدمهای تحصیل کرده اون موقع خوبن که نگو. در کارشون استادند. در روابطشون با کارکنانشون استادند. در روابطشون با مشتریها و کارفرماهاشون استادند...یکی از کارکنانش که سمت مسوول مناقصات داشت میگفت همین که مهندس اسم پروژه رو میبینه تشخیص میده چطوری قیمت بده و ...

بنده خدا تا دم در آژانس اومد بدرقه ام کرد که مطمین بشه ماشین اومده و من سرگردون نمیشم تو اون ترافیک...

باشد تا بیاموزیم.

پی نوشت: به دلیل تعهد به رازداری و حفظ محرمانگی اطلاعات آنها، از توصیف بیشتر ایشان و کارشان معذورم :))

بیا که برویم از این ولایت من و تو...