روزگار نو

روزگار نو

گر زخیال چهره ات عکس فتد به جام می مستی چشم مست تو مست کند پیاله را
روزگار نو

روزگار نو

گر زخیال چهره ات عکس فتد به جام می مستی چشم مست تو مست کند پیاله را

سلام

سلام

نمیدونم اینجا هنوز خواننده ای داره یا نه. بعید میدونم این محیط مثل سالهای قبلش بشه. اما راستش هنوز هیچ پلتفرم دیگه ای که حال و هوای اینجا رو داشته باشه پیدا نکردم. 

با اینکه خیلی سرم شلوغه ولی تصمیم دارم دوباره بنویسم....امیدوارم بتونم.

در این سه چهار سال اخیر اینقدر شرایط ناپایاداری را تجربه کردیه ایم که دیگه لزومی به ذکرش نیست. دلم میسوزه برای ایران، برای مردانش که قربانی غل و زنجیرهای اقتصادی و اجتماعی زندگی عادیشون هستند، برای زنانی که به صرف جنسیتشون هزینه سنگینی دارن میپردازن برای کودکانش که نمیدونم چه آینده ای در انتظارشونه...

دلم خیلی پره ...

بگذریم

امیدوارم بتونم لااقل برخی از حرفهایم را هر از گاهی بنویسم و دوباره با نوشتن آشتی کنم

یا حق

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد