روزگار نو

روزگار نو

گر زخیال چهره ات عکس فتد به جام می مستی چشم مست تو مست کند پیاله را
روزگار نو

روزگار نو

گر زخیال چهره ات عکس فتد به جام می مستی چشم مست تو مست کند پیاله را

دلا خون شو خون ببار

به یاد کشته شدگان وطن، به یاد دردهایی که هیچگاه از ذهن و خاطرمان پاک نمی شوند، به خاطر روزهایی که زندگی نکردیم...:


ای سرزمین! کدام فرزندها، در کدام نسل، تو را آزاد، آباد و سربلند؛ با چشمان باور خود خواهند دید؟ ای مادر ما، ایران! جان زخمی تو در کدام روز هفته التیام خواهد پذیرفت؟ چشمان ما به راه عافیت تو سفید شد؛ ای ما نثار عافیت تو!

محمود دولت آبادی

نون نوشتن




ایران

میخانه اگر ساقی صاحب نظری داشت

می خواری و مستی ره و رسم دگری داشت

(صادق سرمد)